برخي ارزش ها و ثمرات جنگ تحميلي (2)
برخي ارزش ها و ثمرات جنگ تحميلي (2)
برخي ارزش ها و ثمرات جنگ تحميلي (2)
نویسنده : حسين اردستاني
نمونهها و مصاديق بسياري در جنگ وجود دارد كه اثبات كننده چنين پديدهاي است. در عمليات بدر هنگامي كه نيروهاي عراقي توانستند از جناح شمالي عمليات قرارگاه نجف نيروهاي اسلام را عقب بزنند عرصه بر قرارگاه كربلا و يگانهاي آنها بسيار تنگ شد و حوالي بعدازظهر روز 28/12/63 يگان هاي عراقي توانستند در سمت راست خط همايون و در شرق دجله به سمت مواضع قرارگاه كربلا تعرض خود را آغاز كنند. در همين روز لشگر 31 عشاورا كه از شب قبل به شرق دجله رفته بود تدريجا در محاصره يگانهاي عراقي قرار گرفت و اين در حالي بود كه فرمانده لشگر "شهيد باكري " نيز در بين نيروهاي خود حضور داشت. جنگ و گريز بين لشگر عاشورا و يگان هاي عراقي به شدت ادامه يافت و فرماندهي قرارگاه كربلا و فرماندهي سپاه در صدد بودند هر طور شده فرمانده لشگر عاشورا را به غرب رودخانه بياورند اما او با رمز گفت: بايد ايستاد و تا آخرين لحظه جنگيد حتي فرماندهان و كادر لشگر عاشورا كه نزديك وي در صحنه نبرد بودند به وي گفتند: آقا مهدي خيلي راحت است كه آدم شهيد شود ولي ماندن و با مشكلات دست و پنجه نرم كردن سخت است. آنها با اين بهانه در صدد بودند كه فرمانده خود را از وضع حادي كه ايجاد شده است و هر ان سخت تر مي شد خارج سازند، اما شهيد باكري نپذيرفت و به خصوص هنگامي كه بسيجيها در محاصره قرار گرفتند به هيچ وجه خارج شدن از كنار آنها را قبل نكرد و سرانجام باتيري كه به پيشانيش خورد در آستانه شهادت قرار گرفت او را به كنار رودخانه دجله رساندند و در قايق گذاشتند تابه اورژانس منتقل شود اما نيروهاي عراقي كه بر اوضاع كاملا مسلط شده بودند قايق حامل وي را با آرپي چي به خاكستر تبديل كردند و جسد باكري نيز سوخت و خاكستر آن را آب برد!
سال 62 در عمليات خيبر در جزيره مجنون برادرش "حميد باكري " نيز كه معاون ا ول لشگر بود همراه "ياغچيان " معاون دوم لشگر كنار پل شحيطاط واقع در جزيره شمالي به جزيره جنوبي تا آخرين نفر كنار بسيج هاي لگشر عاشورا ماندند و شهيد شدند وجسدشان نيز همانجا ماند. حاج همت فرمانده دوست داشتني لشكر محمدرسول الله نيز به همين صورت در عمليات خيبر در جزيره مجنون شهيد شد. او پس از فشارهاي مضاعف ارتش عراق براي بازپس گيري جزاير مجنون و عدم وجود نيروي بسيجي در خط با موتور عازم محور لشگر 41 ثارالله بود تا يك گروهان از نيروهاي آن لشگر را در خط لشگر 27 مستقر نمايند. ليكن در بين راه بر اثر اصابت تركش توپ به شهادت رسيد. قبل از اين جانشين وي برادر "اكبر زجاجي " نيز شهيد شده بود. در همين عمليات برادر "بهروز غلامي " فرمانده تيپ امام حسن(ع) نيز شهيد شد و انگشت وسط برادر احمد كاظمي فرمانده لشگر 8 نجف قطع شد اما يك لحظه از جزيره خارج نشد و همانجا در اورژانس دست خود را پانسمان كرد و در كنار نيروهايش ماند. در جناح چپ عمليات در محور طلاييه برادر "حسين خرزاي " فرمانده لشگر 14 امام حسين (ع) دست راست خود را از دست داد و با بدن پراز تركش به بيمارستان منتقل گرديد. همه اينها در رده فرمانده ارشد بودند و فرماندهان گردان و گروهان همه در كنار نيروهايشان با تحمل جراحات و شهادتها مواضعشان را حفظ ميكردند.
بنابراين فرماندهان سپاه در جنگ بدون آنكه به فكر حفظ جان خود باشند نسبت به نيروهاي تحت امرشان هيچ تقدمي براي خود قائل نمي شدند. اين مسئله به گونهاي بود كه حتي اعتراض بسجيها را به دنبال داشت. يكي از رزمندگان جبهه غرب مي گويد: تعدادي از رزمندگان به برادر شهيد ناصر كاظمي گفتند از قول ما به برادر شهيد "محمد بروجردي " بگوييد اينقدر جلوي بچه ها حركت نكند ممكن است آسيب ببيند. شهيد بروجردي در ميان رزمندگان و مردم غرب كشور از محبوبيت زيادي برخوردار بود تا جايي كه او را "مسيح كردستان " مي ناميدند. اين روند و حالت از ابتداي جنگ تحميلي تا پايان آن به چشم مي خورد و تعداد بسياري از فرماندهان در كنار و حتي جلوتر از نيروهايشان به شهادت رسيدند. دكتر چمران در دهلاويه و در اوايل جنگ شهيد شد. او در جريان حوادث پاوه با آنكه وزير دفاع بود و در حالي كه شهادت او و يارانش قطعي مي نمود پيشاپيش نيروها سلاح به دست وارد عمل شد. به دنبال پيام امام و بسيج مردم ضمن پايان يافتن غائله پاوه آنها نيز براي انقلاب سالم ماندند تا در ميداني ديگر به شهادت برسند. شهيدان حسن باقري و مجيد بقايي از فرماندهان ارشد سپاه قبل از عمليات والفجر مقدماتي در جريان يك شناسايي از روي دكل به شهادت رسيدند و در جريان عمليات مذكور برادر "حبيب اللهي " از سپاه سوم شهيد شد و جسدش در كانال ماند. در والفجر 1 برادر چراغي فرمانده لشگر حضرت رسول به شهادت رسيد. در عمليات والفجر 4 برادر رضاييان فرمانده يكي از قرارگاههاي تابعه به شهادت رسيد. در عمليات بدر برادر عباس كريمي فرمانده لشگر حضرت رسول و برادر ستوده جانشين تيپ المهدي شهيد شدند و برادر اسدي فرمانده تيپ المهدي به شدت مجروح شد.
در عمليات والفجر 8برادر كلهر جانشين تيپ 10 سيدالشهدا و برادر ذاكر قائم مقام سپاه كرج كه در كمك فرماندهي تيپ سيدالشهداء و برادر ذاكر قائم مقام سپاه كرج كه در كمك فرماندهي تيپ سيدالشهدا بود و برادر شاهمراد جانشين تيپ قمر بنيهاشم و برادر علي قوچاني فرمانده تيپ لشگر امام حسين به درجه رفيع شهادت نائل شدند. برادر فضلي شديدا مجروح شد و برادر غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا با آنكه شديدا شيميايي شده بود اما همچنان در منطقه ماند. در عمليات كربلاي چهار و پنج برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه قدس به شدت مجروح شد برادران طوسي و نوبخت از فرماندهان تيپ لشگر 25 كربلا شهيد و مفقود شدند و بسياري ديگر از فرماندهان گردان و گروهان و... شهيد و مجروح شدند.
در عمليات كربلاي 10 برادر ستار وفايي و بردر پيش بهار از فرماندهان مهندسي و اطلاعات و عمليات مجروح شدند برادر حاج نصير فرمانده تيپ لشكر 25 كربلا شهيد شد. در عمليات بين المقدس 2 و والفجر 10 و حملات مجدد عراق تعداد ديگري از فرماندهان سپاه مانند شهيد غلامرضا صالحي به شهادت رسيدند و برخي ديگر مانند برادر مصطفي ايزدي و امثالهم مجروح و شهيد شدند. همه اين موارد اسم هايي هستند كه در ذهن نگارنده وجود دارد و فرماندهان بيشتري نيز بودند كه در طول جنگ شهيد و يا مجروح شدند.اين پديده كه در جنگ تحميلي رخ نمود واقعيتي است كه فرمانده قبل از آنكه يك فرد نظامي باشد، يك انقلابي، يك راهبر و فردي است كه به عنوان يك برادر در كنار نيروهاست. اين پديده بار ديگر ولو در اندازههاي كوچكتر اما مطابق آن الگوها صحنههايي از جنگ هاي بدر و حنين و خندق و كربلا و... را به نمايش گذاشت.
انقلاب اسلامي با دشمنان بيشمار و با محدوديتها و محاصرههاي تسليحاتي، اقتصادي و سياسي بدون برخورداري از چنين نيروها و فرماندهاني و بدون وجود چنين روحياتي نمي توانست جنگ تحميلي را به سرمنزل مقصود برساند و از حاكميت نظام جمهوري اسلامي و مرزهاي ميهن اسلامي دفاع كند. حتي به اذعان برخي اساتيد دانشگاهها كه تعلق چنداني نيز به اين ايستادگي در مقابل امپرياليسم آمريكا و غرب ندارند در تاريخ ايران سابقه نداشته است كه جنگي رخ دهد و بخشي از سرزمين ايران از آن جدانشود و اين مهم تنها در سايه چنين ويژگيهايي ميسر گرديد. گرچه تعداد زيادي از فرماندهان شهيد شدند ليكن با شيوه بديع و خاص خود در فرماندهي نظامي علاوه بر آنكه سازماندهي و پرورش نيروهاي جايگزين خودرا آسان ساختند زمينه پيشبرد امور و گشودن تنگناهاي نظام را نيز فراهم كردند. بنابراين به همين طريق در اينده نيز مي توان فرماندهاني كارآمد داشت. همانگونه كه مردم گرايي و صميمي بودن فرماندهان و بسيجي ها عنصر تعيين كنندهاي در جنگ بود شهادت طلبي و پرهيز از دنيا طلبي پويايي هر دوي آنان را تضمين مي كرد تا آنجا كه توانستند براي دين و جامعه مؤثر باشند در آينده نيز با چنين روحياتي مي توانند همچنان "پرچمدار عزت مسلمين و سير حوادث كشور باشند " و اين افتخار را براي خود حفظ كنند و سرانجام پرچم رهبري نظامي و مجاهدت را به ديگران بسپارند.
با آغاز جنگ، سپاه در قالب بسيج وارد جنگ شد اما وجود بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا و نيز به كارگيري ارتش در چارچوب استراتژي جنگ كلاسيك مانع از آن بود كه از توانايي هاي قابل ملاحظه سپاه و ابتكار عمل و خلاقيت نيروهاي انقلابي در جنگ بهره برداري شود. پس از عزل بني صدر از مصدر امور نظامي-سياسي كشور سپاه به تدريج نقش و جايگاه واقعي خود را در جنگ يافت و در روندي رو به رشد توانست به نيرويي قابل اتكا و محور نظامي كشور تبديل شود. زيرا سپاه علاوه بر آشنايي و توانايي براي مداخله در جنگهاي شهري و چريكي در جنگهاي كلاسيك و نيمه كلاسيك (مردمي-كلاسيك) نيز صاحب نظر و داراي نقش تعيين كننده شده بود و اين توانايي پس از فرمان حضرت امام در خصوص تشكيل نيروهاي زميني، دريايي و هوايي در سال 1364 شكل همه جانبه تري به خود گرفت. سپاه در تحقق فرمان امام، نيروهاي سه گانه را ايجاد كرد و عليرغم موانع موجود به راه اندازي فرماندهي پدافند موشكي، فرماندهي موشكهاي زمين به زمين ويگان هلي كوپتري مبادرت ورزيد و سازمان توپخانه را كه با غنائم عمليات فتح المبين و بيت المقدس راه اندازي كرده بود توسعه داد و با جديت تمام در صدد تهيه هواپيماهاي جنگي و فعال كردن نيروي دريايي خود در خليج فارس برآمد تا ضعف عمده نظامي كشور در دريا را نيز برطرف نمايد.
در روند مزبور سپاه كه توانسته بود معتقدترين و آرمانخواهترين نيروهاي انقلاب را به خود جذب كند چنان سازمان نظامي را پي ريزي نمود كه بر خلاف ارتش هاي جهان كه غالبا تك بعدي هستند و صرفا به حرفه و شغل خود مي پردازند علاوه بر داشتن توانايي نظامي، از بينش سياسي، اعتقادي و اخلاقي نيز بهره مند بود.در واقع حال سپاهيان اسلام مصداق اين فرمايش حضرت امير بود كه "حملو بصائرهم، علي اسيافهم " بينشهايشان را بر نوك شمشيرهايشان حمل مي كردند. وجود چنين سازمان نظامي كه ترس و وحشت دشمنان جهاني و ارتجاع منطقه را فراهم آورده بود اعجاب كشورهاي دوست را نيز به دنبال داشت وحشت دشمنان خصوصا آمريكا و غرب از سپاه به گونه اي است كه اخيرا نيز آمريكا يكي از شروط برقراري روابط با ايران را انحلال سپاه اعلام كرده است!
در دوران پس از جنگ نيز رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنهاي ودست اندركاران و مسئولان سپاه با تمام توان بر آن هستند كه آن ويژگيهايي كه سپاه رابه عنوان يك نيروي استثنايي در خدمت انقلاب قرار داد و بقاء انقلاب اسلامي وكشور را موجب شد همچنان در پيكره سپاه جاري و ساري باشد و عالم نظاميگري بهانه و زمينهاي نشود تاروح مكتبي سپاه زائل گردد و سپاه بتواند با حفظ ارزش هاي خود و باقدرت كافي به عنوان بازوي ولايت فقيه، نظام و انقلاب باقي بماند.
مجروحين و معلولين چراغ هدايتي شده اند كه در گوشه گوشه اين مرز و بوم به دين باوران راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان مي دهند راه رسيدن به خداي كعبه را.
خانوادههاي شهدا اين مشعلداران راه اوليا، تا هميشه تاريخ، افتخار روشنايي طريق الي الله را به عهده گرفتهاند.
تنها در اين صورت است كه ميتوان الگوي برخاسته از جنگ تحميلي را كه در جامعه اسلامي پياده شده باشد به عنوان يك ارزش نوين و پويا دراختيار كشورهاي اسلامي قرار داد بديهي است كه مهمترين نياز كشورهاي اسلايم پس از ساقط كردن قدرت مسلط، داشتن يك الگوي نظامي موفق است كه برآمده از مردم و متكي به اعتقادات آنها باشد و بتواند حكومت جديد وتماميت ارضي يك كشور انقلابي را حفظ نمايد. در اين ميان سازمان نظامي سپاه پاسداران يك نشانه آشكار و موفق است كه با اتكا بر عامه مردم و نيز ابتكار و از خودگذشتگي توانست صورت جديدي از جنگ انقلابي را در برابر قدرتهاي برتر به نمايش بگذارد و با مساعدت ارتش جمهوري اسلامي علاوه بر حفظ نظام سياسي تماميت ارضي كشور را نيز حفظ نمايد. اين امر در تاريخ ايران كمتر سابقه داشته است. حكومتها و ارتش هاي گذشته هيچگاه نتوانستند به آن جامه عمل بپوشانند و اين كارايي تنها در كوران جنگ تحقق يافت زيرا خطر و تهديد خارجي تلاش زايدالوصفي را مي طلبيد تا بقاي دين و حكومت تضمين گردد و سپاه به عنوان يك سازمان انقلابي توانست اين هدف را تحقق بخشد. بنابراين تجربه هشت سال دفاع مقدس و توجه به ارزش هاي آن بايستي راهنماي عمل تمامي تصميم گيرندگان و دست اندركاران جامعه قرار گيرد.
پيام حضرت امام خميني خطاب به روحانيون كه حدودا سه ماه و نيم قبل از رحلت آن حضرت به رشته تحرير درآمده و يكي از عوامل موثر بر تأليف اين نوشتار بوده است به عنوان حسن ختام ارائه ميشود:
هر روز ما در جنگ بركتي داشته ايم كه در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم. ما انقلابمان را در جنگ ثابت نموده ايم. ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم. ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختيم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم. ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يكايك مردمان باور كرديم ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مي توان مبارزه كرد. جنگ ما كمك به فتح افغانساان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت.
جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظام هاي فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند. جنگ ما بيداير پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت. تنها در سايه جنگ بود كه صنايع نظامي ما از رشد آنچناني برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت. همه اينها از تلاش مادران و پدران مردم ايران در ده سال مبارزه با آمريكا و غرب و شوروي و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بودو اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايي كه خيال مي كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايي نرسيده ايم پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگي و صلابت بي فايده است در حالي كه صداي اسلام خواهي آفريقا از جنگ هشت ساله ماست. علاقه ما به اسلام شناسي مردم آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعني در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست. از خداوند مي خواهم مرا در كنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان نيستيم. راستي مگر فراموش كرده ايم كه ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است؟!
منبع:http://www.farsnews.net
/س
سال 62 در عمليات خيبر در جزيره مجنون برادرش "حميد باكري " نيز كه معاون ا ول لشگر بود همراه "ياغچيان " معاون دوم لشگر كنار پل شحيطاط واقع در جزيره شمالي به جزيره جنوبي تا آخرين نفر كنار بسيج هاي لگشر عاشورا ماندند و شهيد شدند وجسدشان نيز همانجا ماند. حاج همت فرمانده دوست داشتني لشكر محمدرسول الله نيز به همين صورت در عمليات خيبر در جزيره مجنون شهيد شد. او پس از فشارهاي مضاعف ارتش عراق براي بازپس گيري جزاير مجنون و عدم وجود نيروي بسيجي در خط با موتور عازم محور لشگر 41 ثارالله بود تا يك گروهان از نيروهاي آن لشگر را در خط لشگر 27 مستقر نمايند. ليكن در بين راه بر اثر اصابت تركش توپ به شهادت رسيد. قبل از اين جانشين وي برادر "اكبر زجاجي " نيز شهيد شده بود. در همين عمليات برادر "بهروز غلامي " فرمانده تيپ امام حسن(ع) نيز شهيد شد و انگشت وسط برادر احمد كاظمي فرمانده لشگر 8 نجف قطع شد اما يك لحظه از جزيره خارج نشد و همانجا در اورژانس دست خود را پانسمان كرد و در كنار نيروهايش ماند. در جناح چپ عمليات در محور طلاييه برادر "حسين خرزاي " فرمانده لشگر 14 امام حسين (ع) دست راست خود را از دست داد و با بدن پراز تركش به بيمارستان منتقل گرديد. همه اينها در رده فرمانده ارشد بودند و فرماندهان گردان و گروهان همه در كنار نيروهايشان با تحمل جراحات و شهادتها مواضعشان را حفظ ميكردند.
بنابراين فرماندهان سپاه در جنگ بدون آنكه به فكر حفظ جان خود باشند نسبت به نيروهاي تحت امرشان هيچ تقدمي براي خود قائل نمي شدند. اين مسئله به گونهاي بود كه حتي اعتراض بسجيها را به دنبال داشت. يكي از رزمندگان جبهه غرب مي گويد: تعدادي از رزمندگان به برادر شهيد ناصر كاظمي گفتند از قول ما به برادر شهيد "محمد بروجردي " بگوييد اينقدر جلوي بچه ها حركت نكند ممكن است آسيب ببيند. شهيد بروجردي در ميان رزمندگان و مردم غرب كشور از محبوبيت زيادي برخوردار بود تا جايي كه او را "مسيح كردستان " مي ناميدند. اين روند و حالت از ابتداي جنگ تحميلي تا پايان آن به چشم مي خورد و تعداد بسياري از فرماندهان در كنار و حتي جلوتر از نيروهايشان به شهادت رسيدند. دكتر چمران در دهلاويه و در اوايل جنگ شهيد شد. او در جريان حوادث پاوه با آنكه وزير دفاع بود و در حالي كه شهادت او و يارانش قطعي مي نمود پيشاپيش نيروها سلاح به دست وارد عمل شد. به دنبال پيام امام و بسيج مردم ضمن پايان يافتن غائله پاوه آنها نيز براي انقلاب سالم ماندند تا در ميداني ديگر به شهادت برسند. شهيدان حسن باقري و مجيد بقايي از فرماندهان ارشد سپاه قبل از عمليات والفجر مقدماتي در جريان يك شناسايي از روي دكل به شهادت رسيدند و در جريان عمليات مذكور برادر "حبيب اللهي " از سپاه سوم شهيد شد و جسدش در كانال ماند. در والفجر 1 برادر چراغي فرمانده لشگر حضرت رسول به شهادت رسيد. در عمليات والفجر 4 برادر رضاييان فرمانده يكي از قرارگاههاي تابعه به شهادت رسيد. در عمليات بدر برادر عباس كريمي فرمانده لشگر حضرت رسول و برادر ستوده جانشين تيپ المهدي شهيد شدند و برادر اسدي فرمانده تيپ المهدي به شدت مجروح شد.
در عمليات والفجر 8برادر كلهر جانشين تيپ 10 سيدالشهدا و برادر ذاكر قائم مقام سپاه كرج كه در كمك فرماندهي تيپ سيدالشهداء و برادر ذاكر قائم مقام سپاه كرج كه در كمك فرماندهي تيپ سيدالشهدا بود و برادر شاهمراد جانشين تيپ قمر بنيهاشم و برادر علي قوچاني فرمانده تيپ لشگر امام حسين به درجه رفيع شهادت نائل شدند. برادر فضلي شديدا مجروح شد و برادر غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا با آنكه شديدا شيميايي شده بود اما همچنان در منطقه ماند. در عمليات كربلاي چهار و پنج برادر عزيز جعفري فرمانده قرارگاه قدس به شدت مجروح شد برادران طوسي و نوبخت از فرماندهان تيپ لشگر 25 كربلا شهيد و مفقود شدند و بسياري ديگر از فرماندهان گردان و گروهان و... شهيد و مجروح شدند.
در عمليات كربلاي 10 برادر ستار وفايي و بردر پيش بهار از فرماندهان مهندسي و اطلاعات و عمليات مجروح شدند برادر حاج نصير فرمانده تيپ لشكر 25 كربلا شهيد شد. در عمليات بين المقدس 2 و والفجر 10 و حملات مجدد عراق تعداد ديگري از فرماندهان سپاه مانند شهيد غلامرضا صالحي به شهادت رسيدند و برخي ديگر مانند برادر مصطفي ايزدي و امثالهم مجروح و شهيد شدند. همه اين موارد اسم هايي هستند كه در ذهن نگارنده وجود دارد و فرماندهان بيشتري نيز بودند كه در طول جنگ شهيد و يا مجروح شدند.اين پديده كه در جنگ تحميلي رخ نمود واقعيتي است كه فرمانده قبل از آنكه يك فرد نظامي باشد، يك انقلابي، يك راهبر و فردي است كه به عنوان يك برادر در كنار نيروهاست. اين پديده بار ديگر ولو در اندازههاي كوچكتر اما مطابق آن الگوها صحنههايي از جنگ هاي بدر و حنين و خندق و كربلا و... را به نمايش گذاشت.
انقلاب اسلامي با دشمنان بيشمار و با محدوديتها و محاصرههاي تسليحاتي، اقتصادي و سياسي بدون برخورداري از چنين نيروها و فرماندهاني و بدون وجود چنين روحياتي نمي توانست جنگ تحميلي را به سرمنزل مقصود برساند و از حاكميت نظام جمهوري اسلامي و مرزهاي ميهن اسلامي دفاع كند. حتي به اذعان برخي اساتيد دانشگاهها كه تعلق چنداني نيز به اين ايستادگي در مقابل امپرياليسم آمريكا و غرب ندارند در تاريخ ايران سابقه نداشته است كه جنگي رخ دهد و بخشي از سرزمين ايران از آن جدانشود و اين مهم تنها در سايه چنين ويژگيهايي ميسر گرديد. گرچه تعداد زيادي از فرماندهان شهيد شدند ليكن با شيوه بديع و خاص خود در فرماندهي نظامي علاوه بر آنكه سازماندهي و پرورش نيروهاي جايگزين خودرا آسان ساختند زمينه پيشبرد امور و گشودن تنگناهاي نظام را نيز فراهم كردند. بنابراين به همين طريق در اينده نيز مي توان فرماندهاني كارآمد داشت. همانگونه كه مردم گرايي و صميمي بودن فرماندهان و بسيجي ها عنصر تعيين كنندهاي در جنگ بود شهادت طلبي و پرهيز از دنيا طلبي پويايي هر دوي آنان را تضمين مي كرد تا آنجا كه توانستند براي دين و جامعه مؤثر باشند در آينده نيز با چنين روحياتي مي توانند همچنان "پرچمدار عزت مسلمين و سير حوادث كشور باشند " و اين افتخار را براي خود حفظ كنند و سرانجام پرچم رهبري نظامي و مجاهدت را به ديگران بسپارند.
رشد و بالندگي سپاه
با آغاز جنگ، سپاه در قالب بسيج وارد جنگ شد اما وجود بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا و نيز به كارگيري ارتش در چارچوب استراتژي جنگ كلاسيك مانع از آن بود كه از توانايي هاي قابل ملاحظه سپاه و ابتكار عمل و خلاقيت نيروهاي انقلابي در جنگ بهره برداري شود. پس از عزل بني صدر از مصدر امور نظامي-سياسي كشور سپاه به تدريج نقش و جايگاه واقعي خود را در جنگ يافت و در روندي رو به رشد توانست به نيرويي قابل اتكا و محور نظامي كشور تبديل شود. زيرا سپاه علاوه بر آشنايي و توانايي براي مداخله در جنگهاي شهري و چريكي در جنگهاي كلاسيك و نيمه كلاسيك (مردمي-كلاسيك) نيز صاحب نظر و داراي نقش تعيين كننده شده بود و اين توانايي پس از فرمان حضرت امام در خصوص تشكيل نيروهاي زميني، دريايي و هوايي در سال 1364 شكل همه جانبه تري به خود گرفت. سپاه در تحقق فرمان امام، نيروهاي سه گانه را ايجاد كرد و عليرغم موانع موجود به راه اندازي فرماندهي پدافند موشكي، فرماندهي موشكهاي زمين به زمين ويگان هلي كوپتري مبادرت ورزيد و سازمان توپخانه را كه با غنائم عمليات فتح المبين و بيت المقدس راه اندازي كرده بود توسعه داد و با جديت تمام در صدد تهيه هواپيماهاي جنگي و فعال كردن نيروي دريايي خود در خليج فارس برآمد تا ضعف عمده نظامي كشور در دريا را نيز برطرف نمايد.
در روند مزبور سپاه كه توانسته بود معتقدترين و آرمانخواهترين نيروهاي انقلاب را به خود جذب كند چنان سازمان نظامي را پي ريزي نمود كه بر خلاف ارتش هاي جهان كه غالبا تك بعدي هستند و صرفا به حرفه و شغل خود مي پردازند علاوه بر داشتن توانايي نظامي، از بينش سياسي، اعتقادي و اخلاقي نيز بهره مند بود.در واقع حال سپاهيان اسلام مصداق اين فرمايش حضرت امير بود كه "حملو بصائرهم، علي اسيافهم " بينشهايشان را بر نوك شمشيرهايشان حمل مي كردند. وجود چنين سازمان نظامي كه ترس و وحشت دشمنان جهاني و ارتجاع منطقه را فراهم آورده بود اعجاب كشورهاي دوست را نيز به دنبال داشت وحشت دشمنان خصوصا آمريكا و غرب از سپاه به گونه اي است كه اخيرا نيز آمريكا يكي از شروط برقراري روابط با ايران را انحلال سپاه اعلام كرده است!
در دوران پس از جنگ نيز رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنهاي ودست اندركاران و مسئولان سپاه با تمام توان بر آن هستند كه آن ويژگيهايي كه سپاه رابه عنوان يك نيروي استثنايي در خدمت انقلاب قرار داد و بقاء انقلاب اسلامي وكشور را موجب شد همچنان در پيكره سپاه جاري و ساري باشد و عالم نظاميگري بهانه و زمينهاي نشود تاروح مكتبي سپاه زائل گردد و سپاه بتواند با حفظ ارزش هاي خود و باقدرت كافي به عنوان بازوي ولايت فقيه، نظام و انقلاب باقي بماند.
تثبيت نظام جمهوري اسلامي
شكستن ابهت ابرقدرتها و ارائه راه جديد
بازماندگان جنگ به عنوان الگوهاي دينداري
مجروحين و معلولين چراغ هدايتي شده اند كه در گوشه گوشه اين مرز و بوم به دين باوران راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان مي دهند راه رسيدن به خداي كعبه را.
خانوادههاي شهدا اين مشعلداران راه اوليا، تا هميشه تاريخ، افتخار روشنايي طريق الي الله را به عهده گرفتهاند.
نتيجه گيري
تنها در اين صورت است كه ميتوان الگوي برخاسته از جنگ تحميلي را كه در جامعه اسلامي پياده شده باشد به عنوان يك ارزش نوين و پويا دراختيار كشورهاي اسلامي قرار داد بديهي است كه مهمترين نياز كشورهاي اسلايم پس از ساقط كردن قدرت مسلط، داشتن يك الگوي نظامي موفق است كه برآمده از مردم و متكي به اعتقادات آنها باشد و بتواند حكومت جديد وتماميت ارضي يك كشور انقلابي را حفظ نمايد. در اين ميان سازمان نظامي سپاه پاسداران يك نشانه آشكار و موفق است كه با اتكا بر عامه مردم و نيز ابتكار و از خودگذشتگي توانست صورت جديدي از جنگ انقلابي را در برابر قدرتهاي برتر به نمايش بگذارد و با مساعدت ارتش جمهوري اسلامي علاوه بر حفظ نظام سياسي تماميت ارضي كشور را نيز حفظ نمايد. اين امر در تاريخ ايران كمتر سابقه داشته است. حكومتها و ارتش هاي گذشته هيچگاه نتوانستند به آن جامه عمل بپوشانند و اين كارايي تنها در كوران جنگ تحقق يافت زيرا خطر و تهديد خارجي تلاش زايدالوصفي را مي طلبيد تا بقاي دين و حكومت تضمين گردد و سپاه به عنوان يك سازمان انقلابي توانست اين هدف را تحقق بخشد. بنابراين تجربه هشت سال دفاع مقدس و توجه به ارزش هاي آن بايستي راهنماي عمل تمامي تصميم گيرندگان و دست اندركاران جامعه قرار گيرد.
پيام حضرت امام خميني خطاب به روحانيون كه حدودا سه ماه و نيم قبل از رحلت آن حضرت به رشته تحرير درآمده و يكي از عوامل موثر بر تأليف اين نوشتار بوده است به عنوان حسن ختام ارائه ميشود:
هر روز ما در جنگ بركتي داشته ايم كه در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم. ما انقلابمان را در جنگ ثابت نموده ايم. ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم. ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختيم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم. ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يكايك مردمان باور كرديم ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مي توان مبارزه كرد. جنگ ما كمك به فتح افغانساان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت.
جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظام هاي فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند. جنگ ما بيداير پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت. تنها در سايه جنگ بود كه صنايع نظامي ما از رشد آنچناني برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت. همه اينها از تلاش مادران و پدران مردم ايران در ده سال مبارزه با آمريكا و غرب و شوروي و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بودو اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايي كه خيال مي كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايي نرسيده ايم پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگي و صلابت بي فايده است در حالي كه صداي اسلام خواهي آفريقا از جنگ هشت ساله ماست. علاقه ما به اسلام شناسي مردم آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعني در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست. از خداوند مي خواهم مرا در كنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان نيستيم. راستي مگر فراموش كرده ايم كه ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است؟!
منبع:http://www.farsnews.net
/س
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}